مسحور چشم های تو ام
پلکی بزن
محمد نصر
موسی اگر به جای عصا
چشم های تو را داشت
دیگر نیازی به معجزه نبود
فرعونیان او را به جای خدا می پرستیدند
محمد نصر
پزشک از بین تمامی مُسَکِن ها
"تو" را برای من تجویز کرد
عجب داروی نایابی
محمد نصر
شاید باورتون نشه
همین چند وقت پیش , بابام شبا میرفت یه قفل آویز میزد به دره خونه
بعدم سوئیچ ماشین و کلید اون قفل آویز رو میذاشت زیره پشتیش و می خوابید ؛ فقط به خاطره اینکه من یه یه دردی مبتلا بودم به اسم رانندگی در شب
می دونست من یه مرگم شده اما هیچ وقت نپرسید دلیل این کارم چیه
سعی می کرد منو اینطوری ترکم بده , مثه معتادی که هیچ دلیلی واسه ترک کردن نداره اما بزور ببندینش به تخت
فارغ از دلیلش که می تونه منطقی باشه یا نباشه از وقتی فهمیدم استاد شجریان بعد از 30 سال زندگی با همسر قبلیش اونو طلاق داده و رفته با یه خانمی که 20 سال از خودش کوچیکتره ازدواج کرده
راستشو بخواین , یه حس خاصی که اصلا خوب نیست نسبت بهش پیدا کردم
رفتی؟ به سلامت !من خدا نیستم بگویم: صد بار اگر توبه شکستی باز آی...آنکه رفت به حرمت آنچه با خود میبرد حق بازگشت ندارد ! رفتنت مردانه نبود! لااقل مرد باش و بر نگرد! خط زدن بر من پایان من نیست آغاز بی لیاقتی توست.
پی نوشت:مخاطب خاص ندارد
منبع : +
چشمانت
مخدر صنعتی ست
من از خماری حرف می زنم
و تو از
ترک اعتیاد
تو گلستان شهدا , ناظم دبیرستانم رو دیدم
رفتم جلو سلام و احوالپرسی کردم
دستشو زد به آرنجم و گفت ماشاالله مرد شدی واسه خودت
آره یه سر و گردن قدم ازش بلند تر شده بود منه 23 ساله تو اوج جوونی ام اما اون همه موهاش سفید شده
ناظما , مدیرا , معلما نباید پیر بشن باید جوون بمونن و جذبه ی خودشون رو حفظ کنن
دیدن پیر شدن آدمایی که صبح به صبح استرس داشتی یه وقت به موهات یه وقت به مدل لباست گیر ندن و بتونی از چشمای تیز بینشون فرار کنی یه جورایی حس ورشکستگی به آدم میده