رفیقای آدم مثه رودخونه هان دو جور بیشتر نیستن یا فصلی اند یا دائمی
فصلیا همیشه اطرافت نیستن گاهی وقتا بی پول میشن میان سراغت گاهی وقتا دنبال جزوه میگردن ؛ چند سال یه بار انتخابات میشه , به یه سنی که میرسن عاشق میشن شکست عشقی می خورن تکیه گاه میخوان , خسته میشن زنگ میزنن و دل خالی برای درد و دلشون میخوان به هر حال کار دارن که میان ؛ مدت فصلشون هم ممکنه یه روز باشه یک ساعت باشه یا یک سال یا خیلی بیشتر خلاصه هرکدوم یه موقعی میان سراغت
اما دائمیا بالا بری پایین بیای تو کل زندگیت یکی دوتا بیشتر نیستن , رو سبیلم قسم می خورم بیشتر از سه تا نمی تونی پیدا کنی تازه اونم اگه بتونی که فکر نمی کنم بشه
کم بیاری خودشون میان سراغت 4 روز یه بار زنگت میزنن سراغتو می گیرن خودشون می پرسن کاری باری ؟ دعوتت می کنن بیرون خودشون شروع می کنن به حرف زدن تا تو حرف بزنی , از همه چیز از همه کس واست مایه میذارن ؛ البته اینم بگم که تو هم باید باهاشون مثه کف دست صاف باشی و مثه آب ذلال
اینایی که گفتم تو فیلما نیستا , من دیدم یکی دو نفر اما بیشتر ندیدم این مدلی
اون فصلیا به هیچ دردی نمی خورن حالشون که خوب بشه مشکلشون که حل بشه میرن و پشت سرشون رو هم نگاه نمی کنن اصلا براشون مهم نیس تو واسش چیکار کردی میذارن و میرن تازه شانست بگه پشت سرت بد و بیراه نگن
اما دائمیا ؛ اما دائمیا ؛ اما دائمیا
محمد نصر./