حس بعضی وقتا

حس اون پیرزن 95 ساله ای که صُب به صُب وقتی بیدار میشه به اولین چیزی که شک می کنه زنده بودنه

نقش بازی نکنیم

بعضی از آدما واقعا حال بهم زن شدن
حالم بهم می خوره از آدمایی که دارن نقش بازی می کنن , از اینایی که می خوان هر جور هست ثابت کنن که ما خیلی با کلاسیم , ما خیلی رمانتیکیم , ما خیلی احساساتی هستیم
غریبه هارو رو  با پسوند "جون" صدا می کنن برای اینکه صمیمیت نداشته شونو یه جورایی غالب کنن ,  درد اونجاس که نزدیک ترا اونایی که خیلی وقتا میشناسنشون می دونن موضوع از چه قراره
ژست روشن فکری میگیرن ولی اگه به زندگی همین سه چار سال پیش شون نگاه کنی یه چیزایی  می بینی که اصن شاخ در میاری
زندگی فیلم و سریال نیست که تو هرکدومش یه نقشی بهمون بدن و متفاوت بازی کنیم
اگه خودمون باشیم خیلی بهتره

همه یا فقط من؟

کافیه صد تا مشکل و دغدغه ی ذهنی داشته باشم طوریکه از شدت مسائل اطرافم هی به خودم بگم دیگه یا یه گلوله با تفنگ بابا( که الان چند سالیه مثه خوده حاجی مون که لباس رسمی و اسلحه و پادگان و شلیک و اینارو گذاشته کنار اینم واسه خودش یه گوشه نشسته و داره با ابی و خدا چای می نوشه) می تونه کارمو درست کنه یا بی خیالی
اما ببینم یه دوستام یا حتی یه نفر که یکم میشناسمش واسش مشکل پیدا شده دیگه احساس می کنم واسه خودم کافیه باید برم سراغ این رفیقم که یا مشکلش رو حل کنم یا بتونم براش حداقل مرهمی باشم به اندازه توانم
همه اینطورین یا فقط من؟

روزگار غریب

- رفتار خوبی نداره
هر قدمی که بهش نزدیک میشم , دو قدم از من دور تر میشه 
خلاصه اینکه
روزگار سختی را می گذرانم , نازنین

- فردا هم که امتحان دارم دیگه فکر کن یه حرفایی هم همین چنددقیقه پیش ازش شنیدم .

- باشه دنیا
تو بچرخ! , نامردم اگه وایسم و فقط نگات کنم

شانس

بعضیا از اول نظر کرده به دنیا اومدن
بعضیا یه مدت سختی میکشن بعدا یهو یه اتفاقی تو زندگیشون رخ میده , حالا می تونه یه ثروت باد آورده باشه می تونه قبولی تو یه کاره خوب باشه می تونه برنده شدن تو یه قرعه کشی باشه یا حتی یه موقعیت خوب واسه آشنا شدن با یه آدمی که این شرایط_{(همونایی که الان گفتم)} رو قبلا داشته باشه
به هر حال شانس بهشون رو می کنه دیگه
یه سری هم از اول بدبخت بودن ؛ وسطاش هم بدبخت می مونن ؛ آخرش هم بدبخت می میرن

شانسه دیگه , واسه یکی هست واسه یکی نیس

مورده ناموسی

یه سریالی هم بود که من اصلا نمی دیدم و کلا اصن اهل دنبال کردن سریال نیستم
ولی اتفاقی چند دقیقه از یه قسمتاشو دیدم که می گفت :

این مشکلی که شما میگی هیچی نیست
تو شهر ما بهش میگن مورده "ناموسی"

اینکه چطور شد الان یاده این دیالوگ افتادم دقیقا همونیه که الان دارید بهش فکر می کنید

حس و حال آهنگا

بعضی از آهنگا فقط یه شعر و موسیقی نیستن یه زندگی ان
اینکه این آهنگارو تو ماشین گوش میدین یا حین انجام کار که هیچ توجهی بهشون نمی کنین
در واقع خیانته به آهنگ , خیانته به خواننده
یه سری از آهنگارو حتما باید با هدفون گوش داد , هدفونو بذاری و چشماتو ببندی و دل بدی به ترانه به لحظه لحظه های احساس شاعر و خواننده

وعده ی خدا

جوانتر ها بدانند ؛ عامل پیروزی در جنگ
 سیاهی لشکر نیست
عامل پیروزی عشق و است و خلوص و پایمردی
و البته صبر
شک نکنید
این وعده ی خداست

حافظ

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تـزویــر می‌ کنند

نامه به پسری که زاده نشد

پسرم
از اینکه دوران کودکی ات هرگز برایت تفنگ نخریدم تا همچون هم سن و سالانت به شور و شعف و تیر اندازی ها دروغین بپردازی هیچ پشیمان نیستم چرا که معتقد بودم روح بزرگی که در تو موجود است حتی  با تیر اندازی ها نمادین هم مخالف است
پسرم
بدان آنانکه سلاح دست خود گرفتند نهایتا سرنوشتشان به سلاح ختم شد , طوریکه یا زندگیشان به دست گلوله ی آتشین سلاحی به پایان رسید و یا شرایط روز طوری رقم خورد که مجبور شدند سلاح بر زمین بگذارند و کنج عزلت بگیرند
و بدان آنانکه قلم دست خود گرفتند چه بسیار انسان های بزرگی برای جامعه تربیت کردند اگرچه آنان نیز گاها بنابر شرایط روز و زور حاکمان راهی زندان ها شدند اما تفاوتشان با گروه قبل این بود که هیچ گاه آه خانواده ای به خاطر کشته شدن عضوی از خانواده به دنبال آنان نبود و همواره نامشان جاودان می ماند اگرچه سالیان سال در حصر و زندان بسر برند

دست نوشته های خودم./

#محمد نصر